همراه با دلفینها
حل مساله ریاضی
اولین سواری با روروک
پنج ماهگیت مبارک
گل پسرم روزها داره میره و میره و... و تو شکوفه باغ زندگی ما داری بزرگ و بزرگتر می شی و ما از دیدن این لحظات شاد و شادتر می شیم. ...
خنده هایت نوای شیرین...
من و خاله سارا
هیچ میدونستید من خاله سارا و خاله نرگس دارم ! خاله های راستکی! ...
حضور در اولین عروسی
دیشب اولین عروسی بود که منم بودم. کلی تیپ زدم و خوشحال و خرم رفتیم.... اما همینکه تو تالار عروسی شروع شدم من زدم زیر گریه و دیگه ول نکردم. با اینکه یه سری مامانی منو به بابایی داد و بابایی هم منو بیرون برو تا یه هوایی بخورم بازم آروم نشدم. خلاصه تقریبا همش بغل مامانی بودم در حالیکه وایستاده بود و هی راه می رفت. به هر حال عروسی تموم شد و با خستگی زیاد خونه که رسیدیم تا ٩ صبح خوابیدم تا خستگیم در بره! به هرحال این اولین تجربه حضور تو یه عروسی برای من بود! ...
پرهام و پرنده های خشمگین!
پرهام نامه
اَلقِصّه! پرهام هنگام عبور از هفت خان پرهام، با اژدهای سبز روبرو شد. نبرد سختی بین آنها درگرفت. گاهی اژدها به پرهام حمله ور میشد و گاهی پرهام با گرز خود بر سر اژدها میکوباند. پس از نبرد طولانی که بین آنها در گرفت، شیر پرهام اژدهای افسانه ای را شکست داد و وارد خان بعدی شد. ...